کد مطلب:133213 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:248

انحراف اقتصادی
انحراف سیاسی، به انحراف اقتصادی انجامید و فاتحین جدید به جمع آوری ثروت پرداختند. در این مرحله، اختلافات طبقاتی به وجود آمد. عده ای به صورت سرمایه داران بزرگ درآمدند و اموال عمومی را حیف و میل كردند و دیگران به فقر و فلاكت افتادند.

اگر امور، بر محور تعلیمات اسلامی گردش می كرد، هیچگاه این ضایعات پیش نمی آمد. مردمی كه بدون تصفیه اخلاقی از مرحله یك زندگی ساده به یك ثروت پر عرض و طول برسند، روشن است كه به ثروت اندوزی پرداخته و منافع عمومی را پایمال می كنند. مسابقه در ثروت اندوزی در بین سردمداران جامعه بشدت رواج یافت؛ در حالی كه مردم یعنی سربازانی كه در جبهه های جنگ فداكاری ها كرده بودند، بی چیز ماندند.

ناگفته نماند كه این جریان، یك علت اساسی دیگر هم داشت و آن سیاست مالی عمر بود: عمر، زمین های خراج را كه می بایست بین مسلمین تقسیم كند، به صاحبانشان واگذار كرد و از آنها خراج گرفت. عمر بدین ترتیب، می خواست هرج و مرج اقتصادی به وجود نیاید و لشكریان به طمع مال نیفتند. این سیاست مالی باعث شد كه سربازان پس از چندی كه از جنگ گذشت، بی چیز شدند.

یك عامل دیگر كه در انحراف اقتصادی بشدت مؤثر بود، «عطا بر حسب سابقه» بود. این، نیز سیاست مالی ای بود كه عمر بر خلاف نظر علی بن ابی طالب علیه السلام به وجود آورد و بدین ترتیب نظام طبقاتی در اسلام پدیدار شد. بدین ترتیب، زن ها و اقربای پیغمبر صلی الله علیه و آله، بزرگان مهاجرین، بزرگان انصار، كسانی كه در جنگ ها شركت كرده بودند، به نسبت اهمیت جنگ، كسانی كه از بیابان آمده و در


جنگ شركت كرده بودند، مقرری های بسیار متفاوت داشتند. در زمان عثمان، دارایی مسلمین به دست بنی امیه حیف و میل شد و بسیاری به مال و منال های فراوان رسیدند (و ما در این خصوص در یك فصل جداگانه صحبت می كنیم.) علاوه بر آنچه گذشت، مسامحه ی در اجرای مقررات قانونی و قانون گذاری های جدید در زمان ابوبكر و مخصوصا عمر، یك سلسله حقایق تاریخی است كه نمودار یك رشته دیگر از انحرافات اصولی در جامعه ی نو بنیاد اسلامی است.

در زمان ابوبكر بر خلاف نص قرآن، خمس اهل بیت بریده شد و «فدك» با جعل یك قانون، از دست فاطمه علیهاالسلام بیرون آمد. با عده ای، به جرم نپرداختن زكات به جنگ پرداختند و خالد بن ولید، «مالك بن نویره» را كشت و با زنش همبستر شد و با وصف اصرارهای زیاد عمر مبنی بر مجازات خالد، ابوبكر او را مجازات نكرد. سهم غیر مسلمانانی كه به منظور جلب آنها به اسلام و همدستی با مسلمین - طبق نص قرآن - حقوق داشتند، بریده شد.

در زمان عمر، دو قانون معروف «متعه نساء» و «متعه حج» كه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله حلال بود، توسط عمر حرام شد. در فصول اذان و همچنین در مقررات ارث، توسط او تصرفاتی به عمل آمد. [1] .

وی در اجرای حدود و قوانین، به دو طرف افراط و تفریط می رفت. گاهی بدون اقامه دلیل، متهم را مجازات می كرد و گاهی از مجازات گناهكاران به عللی صرف نظر می نمود:

وقتی سه نفر علیه «مغیرة بن شعبه» شهادت دادند كه زنای محصنه كرده، عمر به نفر چهارم كه «زیاد بن ابیه» بود، فهمانید كه میل دارد مغیره مجازات نشود. زیاد شهادت نداد و آنگاه به مغیره دستور داد كه طبق قانون، سه شاهد دروغگو! را حد بزند! [2] ؛ زمانی دیگر، به شهادت مردی بریده نام، بدون تحقیق بیشتر، بر شخصی به


نام «جعده» حد زنا اجرا كرد. [3] .

پسرش به نام «عبدالرحمن» در مصر شراب خورد و توسط عمروعاص در حضور برادرش عبدالله مجازات شد. وقتی او را به مدینه فرستادند با وجود شهادت عبدالله مبنی بر اجرای حد و با وجود كسالت شدیدی كه عبدالرحمن داشت، دیگر بار او را به شلاق بست و به زندانش افكند. وی پس از چندی بر اثر بیماری و شلاق مرد. [4] .

عمر، با وجود زندگی ساده و مطابق با اصول اسلامی كه خود داشت، وقتی به شام رفت و وضع اشرافی معاویه را دید، بدو اعتراض نكرد و گفت: من به تو امر و نهی نمی كنم. [5] .

اینها و نظایر آن را می توان نمونه ای از سستی دستگاه حكومتی در اجرای دقیق احكام و قوانین اسلامی دانست. جالب است كه در زمان عثمان، سخن از قانونگذاری های جدید در بین نیست و فقط وی را می بینیم كه یك بار در سفر نماز را كامل خواند؛ [6] ولی هر چه بخواهید افراط و تفریط در امور مالی و قوم و خویش بازی رواج یافت.

آیا تصور نمی شود، در زمان شیخین، انحراف، اصولیتر و ریشه دارتر بوده؛ ولی در زمان عثمان جلوه و نمودش، بیشتر شده است؟ ممكن است این سخن برای برادران سنی ما دشوار آید و نتوانند بپذیرند كه ریشه آنچه را كه در زمان عثمان و بعد از او به وجود آمد، باید از لابلای انحراف های همه جانبه ی زمان ابوبكر و عمر و مقیاس های جدید و قانون گذاری های تازه ی آنها جستجو كرد؛ ولی چه باید كرد كه اینها یك سلسله حقایق تاریخی است كه ناگزیر از اعتراف به آنیم!.

آیا برادران سنی ما، مذاكرات سقیفه، مسأله فدك، عفو خالد بن ولید، تحریم م0تعه و افراط و تفریط در اجرای احكام و امثال آن را دلیل بر انحرافات و تغییر


مقاییس قوانین و نظامات نمی دانند؟ آیا آنچه مجملا در زمینه ی غفلت از مبانی دینی و حالت عمومی مردم از نظر اقتصادی و سیاسی و نظامی گفتیم، كافی نیست كه ما را به عوامل دیرین سلطه شوم بنی امیه بر دنیای اسلام آشنا سازد؟

و آیا بدین ترتیب، عوامل فاجعه كربلا، از روز پس از مرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله، فراهم نمی آمد؟


[1] تفصيل در كتاب نفيس «النص و الاجتهاد».

[2] النص و الاجتهاد، ص 281، به نقل از وفيات الأعيان.

[3] همان، ص 210، نقل از طبقات ابن سعد.

[4] همان، ص 289، نقل از شرح ابن ابي الحديد.

[5] همان، ص 293.

[6] النص و الاجتهاد، ص 314، نقل از مسند احمد.